برای اولین بار خانم “کولت داولینگ” (Colette Dowling) از عقده ی سیندرلا در کتاب “ترس پنهان زنها از استقلال” نام برد. در آنجا این اصطلاح را با تکیه ی بیش از اندازه ی زنان به مردان تعریف کرد. در واقع گفته می شود که زنان هیچ استقلالی در زمینه های عاطفی، مالی، اجتماعی و فکری ندارند و تمام آن را به ازدواج واگذار کرده اند.
خانم داولینگ اشاره می کند که ریشه ی این عدم استقلال ترس در ضمیر ناخودآگاه زنان است که منجر می شود زنان نتوانند خود را شخصی کامل و مستقل ببیند. پس چون خود نمی توانند به اهدافشان برسند پس منتظر می شوند تا مردان خوشبختی را برای آنها بیاورند.
بزرگترین عاملی که می توان گفت در سندروم سیندرلا دخیل است شیوه تربیتی والدین است. دختر در صورتی تشویق می شود که مودب، خوب، کامل و ساکت باشد. در نتیجه کودک فقط به شرط وجود این موارد جایزه می گیرد.
از طرفی محدودیت های بسیار زیادی برای دختران گذاشته می شود. هر شیطنت و بازی در دنیای کودکی والدین را نگران می کند. پس محدودیت را بیشتر و بیشتر می کنند.
همینطور در ادامه این تفکر به کودک القا می شود که باید مورد پسند مردان باشد. اگرچه این موضوع اصلا بد نیست و ما نیز آن را رد نمی کنیم. اما زمانی پسندیده است که به کودک شخصیت دهیم. یعنی کودک باید اول مورد پسند خودش نیز باشد! نه صرفا دیگران و در مرحله ی بعد نه فقط مردان…
با بزرگ شدن و به بلوغ رسیدن و بزرگ شدن آرزوهای این دختران، این تفکر در آنها ایجاد می شود که برای موفقیت باید یک مردی حمایت کننده ی شما باشد. زمانی بدتر می شود که آنها فکر می کنند خود به تنهایی نمی توانند موفق شوند. پس این در سرنوشت آنهاست که باید یک مرد برای موفقیت آنها همیشه حضور داشته باشد.
- تمام این تفکرات کم کم می تواند منجر به سندروم سیندرلا شود.
ما مخالف مودب بودن و ساکت بودن یا حتی شیطنت کودکان نیستیم. حتی نمی گوییم این موارد نیز بد هستند. اما زمانی مشکل ساز می شوند که تمام ارزش ها و تشویق و جوایز را زمانی به کودک بدهیم که ساکت و… باشد! یعنی خودمان انسان های ساکت پرورش می دهیم و انتظار موفقیت های بزرگ را از او داریم ولی به او این تفکر را منتقل می کنیم که نمی تواند به تنهایی موفق شود و باید زیر سایه ی یک مرد باشد!!